ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت بیست
زمان ارسال : ۴۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
خم شدم تا ساک را بردارم. زیر چشمی متوجه مریم شدم که در حال رفتن به سمت عمارت بود.
لحظه آخر با چشمان اشکی خیرهام شد و او هم کپ کرد و آرام اسمم را صدا زد.
زود تر از من به خودش آمد. دستی زیر چشمان اشکی اش کشید و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10اه اه زنعموشون هستی چه بگن چه نگن عالیه جانان